آفتاب ملایم

آفتاب ملایم

باران باش و ببار نپرس كاسه هاي خالي از آن كيست.

از اوج قله تا زمانی که ادامه دارد لذت ببرو وقتی نوبت دره فرا رسید ، از دره لذت ببر.دره چه اشکالی دارد؟پایین بودن چه اشکالی دارد؟ آن به معنی استراحت است.قله یعنی هیجان، و هیچ کس نمی تواند مدام در هیجان باشد. اوشو

 

به امواج اقیانوس نگاه کنید.هرچه موجها بالاتر میروند،فرودی که بدنبال آن فرا میرسد،عمیق تر است.زمانی تو موجی،و زمان دیگر گودی خالی ای هستی که پس از آن فرا میرسد.از هردوی اینها لذت ببرـبه هیچ یک از آنها معتاد نشو.نگو دوست دارم همیشه در اوج باشم.این ممکن نیست.صرفا این واقعیت را ببین:این ممکن نیست.هرگز چنین چیزی رخ نداده و هر گز نخواهد داد. اوشو

 

زندگی در واقع یک شوخی است،نه یک امر جدی،اگر آن را جدی بگیرید،آنوقت رنج میبرید،از افکارت رنج خواهی برد،زندگی مانند یک وزنه سنگین می شود و تو زیر بار آن خرد می شوی،آنگاه زندگی تمام نشاط خودش را از دست می دهد،تمام خنده هایش را. اوشو

 

زیاده از حد فکر نکن زیرا فکر همیشه به گذشته یا آینده مربوط می شود و انرژی تو به جای اینکه به قوه احساس معطوف شود، منحرف شده و صرف فکر کردن می گردد وتمام انرژی های تو را تخلیه می کند. اوشو

 

اگر خواستی از عشق فرار کنی، در زمان گذشته و یا در زمان آینده زندگی کن ، ولی اگر خواستی رودخانه عشق را در درونت جاری سازی در زمان حال زندگی کن ، زیرا عشق فقط در زمان حال ممکن است. اوشو

 

آزاد زندگی کن ! لحظه به لحظه زندگی کن ! و از چیزی نترس ، از ترس هم آزاد  شو،
زیرا چیزی برای از دست دادن نداریم . چیزی هم بدست نمی‌آوریم ، و وقتی این را بفهمی ، کمال زندگی‌ات تحقق می‌یابد ، اما هیچ گاه مثل گدا به دروازه‌های زندگی نزدیک نشو، هیچ وقت گدایی نکن ،
زیرا دروازه های زندگی هرگز به روی گداها باز نمی‌شوند!... اوشو

 

نه برای دیگران ، نه به خاطر چیزی ، برقص ، فقط به خاطر رقص ؛ بخوان ، فقط برای آواز ؛ آن گاه سرتا پای زندگی‌ات ملکوتی می شود ،
و فقط در این حالت است که همه چیز رنگ نیایش به خود می‌گیرد .
این گونه زیستن ، آزاد بودن است.... اوشو

 

اکثر مردم تنها وقتی مذهبی هستند که نگران و اندوهگین هستند و به همین دلیل تمام مذهبشان دروغ است! اوشو

 

جهنم از جایی شروع می شود كه اولین آرزو شكل میگیرد و بهشت در جایی هست كه هیچ درخواست و آرزویی نباشد! اوشو

 

جای یك چیز را در زندگیت عوض كن تا زندگیت زیبا شود! بجای ترس از خدا، عشق را جایگزین كن! اوشو

 

اگر خود را کسی بپنداری، راه را گم می کنی ، ولی اگر خود را هیچ بپنداری، به مقصد می رسی.اوشو

 

معبد خداوند فقط به روی
دلی شاد و آواز خوان و رقصان باز است .
دل گرفته را به این معبد راهی نیست ،
پس ، از اندوه اجتناب کن. اوشو

 

همچون یک بذر زاده شده و به دنیا آمده ای
می توانی همان بذر بمانی و بمیری ،
اما می توانی گل باشی و بشکفی،
می توانی ،درخت باشی و ببالی... اوشو

 

درخت ها با زمین
و زمین با درخت ها
پرندگان با درخت ها
و درخت ها با پرندگان
زمین با آسمان
و آسمان با زمین عشق می ورزند .
تمام حیات در دریای بی انتهای عشق موج می زند .
بگذار عشق پرستش تو باشد
عشق یک ضرورت است !
تنها غذای روح !
جسم با غذا دوام می یابد ،
و روح تنها با عشق زنده می ماند
عشق غذای روح و سرآغاز هر آن چیزی است ،
که عظیم است .
عشق دروازه ملکوت است . اوشو

 

مرگ پایان زندگی نیست؛ درواقع، تکمیل یک زندگی است. اوشو

 

اگر خود را تغيير دهي، تغيير جهان را آغاز كرده اي. با تغيير تو، بخشي از جهان تغيير كرده است. اوشو

 

مشکل در مالکیت است نه در خود زندگی. هرچه بیشتر مالک باشی، بیشتر در ترس ازدست دادن هستی. اوشو

 

زندگی انسانی ما کوتاه است . نکته ای وجود ندارد که به خاطرش مضطرب بشویم . کسی به تو فحش می دهد و تو هیاهوی بسیاری به راه می اندازی ـ ـ و آن چقدر زود می گذرد... اوشو

 

آدم کار خوبی کرد . اگر او در بهشت می زیست و شورش نمی کرد و میوه ی درخت دانش را نمی خورد ، اگر که شخص مهمی می ماند . اگر که بی اراده می ماند . اگر که بی عاطفه و مرده می ماند . .. او کار خوبی کرد . او بیرون آمد . او ریسک کرد . او شهامت نشان داد . او به خاطر آزادی ، بهشت را از دست داد. و این برای هر کسی رخ می دهد . و جامعه هنوز این پدیده ی ساده را درک نمی کند . اوشو

  

زندگي يك معما نيست، يك راز است. مي توان پاسخي براي معما يافت، اما راز به گونه اي است كه هرگز نمي توان پاسخي بر آن يافت.اوشو

  

یک انسان مذهبی، یک انسان واقعاٌ مذهبی __ نه این مردمان به اصطلاح مذهبی __ کسی است که می گوید، "من نمی دانم" وقتی می گویی "نمی دانم"، باز هستی، آماده ی آموختن هستی. وقتی می گویی "نمی دانم" هیچ تعصبی به این سو یا آن سو نداری.اوشو

 

انسان مذهبی یک مسیحی؛ یک محمدی یا هندو یا یک بودایی نیست. تمام این ها راه های دانستن هستند. اوشو

 

در زندگي، سخت ترين چيز، انداختن گذشته  است. زيرا انداختن گذشته يعني انداختن تمام هويت، انداختن تمام شخصيت. يعني انداختن خودت. تو چيزي جز گذشته ات نيستي، تو چيزي جز شرطي شدگي هايت نيستي.گذشته تنها چيزي است كه در مورد خودت مي داني. انداختن آن دشوار است ،سخت ترين چيز در زندگي است. ولي كساني كه جرات انداختنش را داشته باشند، فقط آنان زندگي مي كنند. ديگران فقط تظاهر به زندگي كردن مي كنند.اوشو

  

حقیقت کالایی نیست که توسط مردم خریداری شود. اوشو

 

"شبه انسان" كسي است كه هميشه دنبال قدرت مرجع است، هميشه نيازمند ديگري است تا به او بگويد كه چه كند. او آماده است اطاعت كند: هرگز آماده نيست انتخاب كند.

براي همين است كه فيثاغورث و تمام مرشدان بزرگ دنيا مي خواهند كه تو انتخاب كني... اوشو

 

 

گل رزی که در باغ شکوفه می زند برای چیز دیگری شکوفه نمی زند ! و رودی که به اقیانوس جاری می شود برای چیز دیگری جاری نمی شود --جاری شدن لذت بخش است . جاری بودن جشن است. تو در عشقی -- عشق تو را به جایی راهنمایی می کند ؟ لذت عشق از خود آن می آید . نیازی به هدف دیگری نيست . آن برای خودش کافی است . اوشو

 

در دنیا باش ولی از دنیا نباش. در درون چیزی را انباشته نکن، در روح فقیر باش. اوشو

 

يك دروغ كوچك با خود هزار و يك دروغ ديگر مي آورد، زيرا تو مجبور مي شوي از آن دفاع كني و از دروغ نمي توان با حقيقت دفاع كرد. اوشو

 

هنگامي كه خود را شناختي، به هر كجاي ديگر مي تواني سفر كني. سپس به هر كجا كه بروي، سعادت در كنار تو است. اوشو

 

اجازه دهيد اين شعار هميشه مقابل روي شما باشد، اجازه دهيد آنقدر عميق وارد وجودتان شود كه حتي به هنگام خواب هم به ياد داشته باشيد كه: "اين نيز بگذرد"... اوشو

 

دنياي اطراف شما بسيار زيبا و فريبنده است و به همين دليل ما ريشه هايمان را فراموش كرده ايم ولي  اين فراموشي به معناي جدا شدن از ريشه ها نيست. اوشو

 

تواضع يكي از موارد لازم و اساسي براي آموختن است. حتي بدون وجود فردي خردمند، در صورتي كه شما از تواضع كافي برخوردار باشيد موارد بسياري را فرا خواهيد گرفت.اوشو

 

پيش از آنكه مرگ بر در بكوبد، هر آنچه داري تقسيم كن! آيا مي تواني ترانه اي زيبا بخواني؟ بخوان و آن را تقسيم كن. آيا مي تواني تصويري را نقاشي كني؟ نقاشي كن و آن را تقسيم كن. هر آنچه در كف داري... و هرگز كسي را نديده ام كه چيزي براي تقسيم كردن نداشته باشد. اوشو

 

انسان حيوان عجيبي اسـت! همه چيز را كاوش مي كند ، تا قله ي اورست مي رود ، تا قطب شمال و كره ي ماه مي رود، اما هرگز به فكر نمي افتد كه سري هم به درون خويش بزند! اين بزرگترين بيماري اي است كه انسان گرفتار آن است. اوشو

 

اگر جدي هستي، بیمار هستی و من گمان نمي كنم كه جهان هستي بخواهد تو جدي باشي.من يك درخت جدي نديده ام.يك پرنده ي جدي نديده ام. يك طلوع جدي نديده ام.يك شب پرستاره ي جدي نديده ام.به نظر مي رسد كه اين ها هركدام به روش خودشان درحال خنديدن هستند. اوشو

 

هرگز فرصتي را براي شاد كردن ديگران از دست ندهيد، چرا كه نخست خود شما از اين كار سود مي بريد. اوشو

 

شايد تو قصد ياري رساني داشته باشي، اما اگر انرژي شادماني در وجود تو نباشد، اگر تو از اين انرِژي سرشار نباشي، ناگزير آسيب خواهي رساند. اوشو

 

عشق نيست، عشق ورزيدن است؛ پيوند نيست، پيوند يافتن است؛ ترانه نيست، ترانه خواندن است؛ رقص نيست، رقصيدن است... اوشو

 

زندگي ات را قرباني چيزي مكن، همه چيز را قرباني زندگيت كن. اوشو

 

عشق، نبردهاي تازه به همراه مي‌آورد. اين نبرد‌ها، روح را به رزمگاه فرا مي‌خواند و به بلوغ مي‌رساند؛ از اين نبرد‌ها نترس. اوشو

 

انسانهاي احمق بسيار كوته فكرند، زيرا به نتايج قطعي رسيده اند؛ نه فقط براي خود، بلكه براي ديگران نيز! مي خواهند اين نتايج را به همه، به همه ي عالم تحميل نمايند و گمان مي برند كه با اين كار با مردم همدردي مي كنند. اوشو

 

دانستن چيزهايي در مورد حقيقت، شناخت حقيقت نيست و دانستن چيزهايي در مورد عشق، شناخت عشق نيست. اوشو

 

اگر زندگي پيش بيني پذير مي بود، مكانيكي مي شد. زندگي پيش بيني پذير نيست، هميشه با شگفتي همراه است و تو هر قدر هشيارتر باشي با شگفتي بيشتري روبرو مي شوي. اوشو

 

انسان آگاه مي داند كه زندگي پيوسته در حال تغيير است؛ زندگي يعني تغيير. تنها يك چيز هميشگي است و آن خود تغيير است. اوشو

 

خورشيد طلوع كرده است اما تو در تاريكي هستي. طلوع خورشيد به تلاش هاي تو بستگي ندارد. هر كاري بكني نمي تواني باعث طلوع خورشيد شوي، اما مي تواني درهايت را بگشايي يا اينكه آنها را بسته نگاه داري.اوشو

 

انساني كه در راه كشف حقيقت تلاش مي كند، جامعه بي درنگ دشمن او مي شود. اوشو

 

زماني كه انسان قادر به نه گفتن نباشد،آري او بي معني است. اوشو

 

هرگاه احساس مي كني كه مي تواني قدري بيشتر بروي، امتحان كن. اوشو

  

هرگاه مرزي احساس كردي، سعي كن دست كم يك قدم به وراي آن بروي. اوشو

 

مردم نمي توانند تنها زندگي كنند، به همنشين نياز دارند.حتي نمي توانند با كسي زندگي كنند،زيرا وقتي نتوانند تنها زندگي كنند،چگونه مي توانند با ديگري زندگي كنند؟! اوشو

 

 

 

 

 

سياست در اساس جاه طلبي است. سياست در اساس خطاست زيرا جاه طلبي خطاست.هرجا كه جاه طلبي وجود داشته باشد، سياست وارد مي شود. اوشو

 

حتي يك هيتلر نيز مي تواند يك بودا، محمد یا عیسی شود، ولي بايد سياست را بيندازد. تمام سياست ها را در درونت بريز و به ياد بسپار وقتي كه از سياست بازها نام مي برم،منظورم مشخصاً كساني نيست كه در سياست هستند ، منظورم تمام افراد جاه طلب است... اوشو

 

اين بدن سرانجام با مرگ از هم مي پاشد، پيش از آنكه از هم بپاشد، عشق را به آن هديه دهيد . اشو

 

اگر مرگ را بفهمي، تنها در آنصورت است كه قادر خواهي بود زندگي را بشناسي. اوشو

 

وقتي كه زنده هستي، طوري سرزنده باش كه حتي وقتي مرگ هم بيايد، نتواند تو را بكشد ، يك انسان واقعاً زنده ، به وراي مرگ مي رود. اوشو


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: منصوری . قدیریان ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀